اگه تو بودی چقدر زندگیم فرق میکرد،با اینکه همه هستن ولی مامان جونم هنوز تصور نبود تو برام دردناکه،هنوز باورم نمیشه که دیگه نیستی،روز مادر و تو نیستی،مامان جونم روزت مبارک.
این ورودی در دوشنبه، 23 می 2011 در 2:02 ب.ظ. و تحت دستههای نوشته های همسر فرستاده شده. شما میتوانید هرگونه پاسخ به این ورودی را از راه خوراک RSS 2.0 دنبال کنید. شما میتوانید پاسخی بدهید، یا از وبگاه خود دنبالک بگذارید.2011年5月23日星期一
یه حس عجیب!!! « دست نوشته های گاه و بیگاه ما
وااای هنوز تو شوکم اصلا باورم نمیشه،آخه مگه میشه،به همین راحتی،اصلا آمادگیشو ندارم،نمیدونم چی کار کنم،از دیروز تنها کاری که دلم میخواد بکنم فقط گریست،مامان جونم فکر اینکه بچهٔ من به دنیا باید و تو کنارم نباشی خیلی دردناکه،از دیروز به محض اینکه فهمیدم فقط اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که تو چقدر برای من آرزو داشتی،از وقتی تو رفتی حتا بزرگترین خوشیهای دنیا خوشحالم نمیکنه،جای تو و آرش آیدین تو لحظه لحظه های زندگیم خالی،دلم میخواست خبر به این خوشی رو اولین نفر به تو بدم و در واقع همینم شد میدونم که همیشه باهام هستی،ولیای کاش بودی،ای کاش هیچوقت ۲۵ خرداد نمیشد،اونم تو این شرایط خرداد که میشه دلم میگیره دست خودم نیست ولی مامان جونم روز هایی سختی رو تا حالا بدون تو گذروندم و از این به بد سختتر میشه…
订阅:
博文评论 (Atom)
没有评论:
发表评论